نابات اوغلو حسین
چهار شنبه 26 فروردين 1394 ساعت 19:45 | بازدید : 1154 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

 نابات اوغلو حسین تبریز و دوه چی نین قورخوسوز لوطولاریندان و ریضا شاهین حیجاب قالدیرماسینا قارشی قویانلاردان بیری

 

برچسب‌ها: نابات اوغلو حسین ,


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مفاخر آذربایجان / سیدعمادالدین نسیمی
دو شنبه 10 فروردين 1394 ساعت 18:15 | بازدید : 692 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

 مفاخر آذربایجان / سیدعمادالدین نسیمی

سیدعمادالدین نسیمی، شاعر و متفکّر حروفی در قرن هفتم هجری بود. وی به ترکی و فارسی و عربی شعر سروده‌است. ولی دیوان عربی او در طول زمان مفقود شده است. سازمان بین‌الملی یونسکو به خاطر کوششهای وی در اشعار انسانی و صلح جهانی در سال ۱۹۷۳ این سال را سال نسیمی اعلام کرد.
محل تولد
با توجه به اینکه از جزییات زندگی نسیمی اطلاعات کمی در دست می باشد لذا در مورد محل تولد او موارد مختلفی بیان می گردد. طبق نظر ادوارد براون وی متولد شهر بغداد بوده و برخی دیگر او را متولد شیراز می دانند .البته تولد او در آذربایجان مسجل است و عده ای بسیاری از علما اورا متولد شهر اورمیه آذربایجان میدانند.
سبک شعر
دیوان نسیمی حاوی قالبهای متنوع شعری از قبیل غزل، قصیده، رباعی اکثرا به زبان ترکی است. به علت تأثیری که طریقت حروفی به دیگر عقاید عرفانی داشته، بسیاری از شعرهای بکتاشی و علوی به نسیمی نسبت داده شده است.
نمونه‌ای از شعر نسیمی بیت زیر است:
منده سیغار ایکی جهان من بو جهانه سیغمازام
گوهر لامکان منم کون و مکانه سیغمازام
هر چند دو جهان در وجود من گنجیده، من در این دنیا جای نمگیرم
من گوهر لامکان هستم که به کائنات و مکانها نمی گنجم
سيد عمادالدين نسيمي و مكتب حروفيه
ائی خسته کؤنول، دردینه درمان طلب ائیله،
گر جان دیلر اینسان، یئری، جانان طلب ائیله!
ائی بولبولو قودسی نه گرفتار قفس سن؟
سیندیر قفسین تازه گولوستان طلب ائیله!
بعد از آشنایی با نعیمی تبریزی در سال 1386 میلادی به مکتب حروفیه و فلسفه ی وحدت ذات روی آورد. بعد از آن به نسیمی تخلص کرد و تمامی اشعار بعد از آن با تخلص نسیمی سرود.
در سال 1394 فضل الله نعیمی به دست فرزند تیمور خان، میرانشاه کشته شد.بعد از مرگ نعیمی،نسیمی به وصیت وی، آذربایجان را به قصد آنا دولو (آناطولی یا ترکیه ی امروزی) ترک گفت. سپس آنا دولو را به قصد حلب سوریه ترک کردبه خاطر اشعار فلسفی و پیچیده ی نسیمی، بسیاری از حاکمان و روحانیان با وی به دشمنی برخاستند. و وی را مرتد از دین اسلام خواندند. از طرفی به خاطر حمایت از مردم مظلوم ، دشمن درجه ی یک فرزند تیمور خان گشت. و همچنین به خاطر اشعار ی که در ستایش اهل بیت بود، اهل تسنن نیز با وی به دشمنی برخاستند. به همین خاطر وی دشمن مشترک غارتگران مغول، روحانی نماهای شیعه و تند رو های سنی گشت. به همین سبب بعد از حبس و شکنجه های فراوان در زندان حلب سوریه به طرز وحشتناکی همانند مرگ شخصی که سال ها وی را تبلیغ می کرد (حلاج منصور حسینی) زندگی را بدرود گفت.

در مورد مرگ وی نوشته اند که:
یکی از شاگردان نسیمی در میدان حلب شعری از نسیمی می خواند
(حق بین نظری باید تا روی مرا بیند
چشمی که بود خودبین کی روی خدا بیند)
سربازان حلب که به دنبال نسیمی بودند، بعد ازشنیدن شعر جوان را دستگیر وی تحویل حکومت می دهند در هنگام به دار آویختن شاگرد جوان، نسیمی خود را معرفی کرده و شاگرد را آزاد می کنند. دادگاهی تشریفاتی بر علیه نسیمی تشکیل می شود. ولی از آنجایی که بزرگ مردی نسیمی بر همگان معلوم بود همگی از دادن رأی مرگ بر علیه نسیمی امتنا می ورزند.الا یک نفر به نام شهاب الدین بن هلال، دشمن خونین شیعیان، به تنهایی مسؤلیت اعدام نسیمی را به عهده می گیرد.وی نسیمی را به اتهام انا الحق گویی خارج از دین می خواند.و وی را مرتد و نجس می خواند.تا جایی که حکم قطع عضو تماس گیرنده با نسیمی را صادر می کند.در هنگام اجرای حکم دادگاه(زنده زنده پوست نسیمی را می کنند و دست و پاهایش را قطع می کنند) خون زیادی از شاعر می رود و یکی از زاهدان به طعنه می گوید: “تو که آنقدر اناالحق می گویی پس نباید از مرگ هراسی داشته باشی! پس چرا این گونه از ترس رخت زرد شده.
نسیمی جواب می دهد:
آندم که اجل موکل مرد شود
آهم چو دم سحر گهی سرد شود
خورشید که پر دل تر از آن چیزی نیست
در وقت فرو شدن رخش زرد شود
از قضا به هنگام پوست کندن شاعر، قطره ای از خون وی به انگشت حکم دهنده که در محل اجرای حکم حاظر بود، می چکد. مردم که به دنبال چنین فرصتی برای رسوایی بن هلال می گشتند. همگی خواستار قطع انگشت حکم دهنده می شوند. ولی وی با بی شرمی می گوید:
من این سخن را به عنوان مثال زدم.
نسیمی با آن حال دگرگون می گوید:
زاهیدین بیر بارماغین کسسن دؤنر حقدن گئچر
گؤر بو میسکین عاشیقی سرپا سویارلار،آغلاماز!
ترجمه:
زاهد از بهر یک انگشت ز حق روی گردانید
پوست گیرند ز عاشق بنگر باکم نیست
و بدین ترتیب نسیمی در سال 1417 میلادی به شهادت رسید. آرامگاه او هم اکنون در حلب زیارتگاه زائران است. بر روی سنگ مزار او چنین نوشته اند:
یؤزؤلدؤن دؤنمدون مردانلیگدن
خدایه بیله دیر حب صمیمی
کثافدن چیخیب اولدون به حقه
گلستان الهی نین نسیمی
ترجمه:
بریده بریده شدی و از مردانگی روی بر نگرداندی
خدایا این چنین است عاشق بودن
از دنیای کثیف بیرون شدی و به سوی حق شدی
نسیم گلستان الهی
نسیمی به سه زبان عربی،فارسی و ترکی آثار گرانبهایی به جای گذاشت. متأسفانه دیوان عربی وی گم شد. احتمالاً به دلیل اشعاری در مدح اهل بیت(ع)، این دیوان پس از مرگ وی در همان زمان ها از بین رفته است ،دیوان فارسی وی نیز ناقص است. دیوان کامل ترکی وی برای اولین بار به تصحیح پروفسور صدیق به چاپ رسید.با همه ی ستمی که در طول زندگانی بر وی شد. شعری با مضمون شکایت در آثار وی نمی توان یافت. تمامی اشاعر او در تبلیغ فلسفه ی وحدت ذات،حروفیه (حروفیه مکتبی است که مؤسس آن نعیمی بود که خود اختلاف در فلسفه و عرفان است) و عرفان است. از اشعار شاعر معلوم است که وی از بزرگانی چون،نظامی،مولوی،عطار و حافظ تأثیر گرفته و بر شاعران بزرگی بعد از خود، چون:
حبیبی،کیشوری، حقیقی ، فضولی، ختایی، قوسی، غیبی، محیطی، جعفری، نباتی، انوار (با وجود اینکه قاسم انوار به تبعیت از نسیمی شعر سروده است و با وجود شاعران بزرگی چون مولانا محمد فضولی ،انوار را بزرگترین شاعر آذربایجان خوانده اند.به هر صورت این اختلاف سلیقه ای است که مابین صاحبنظران وجود دارد.) و بسیاری دیگر تأثیر گذاشته است. غزل ترکی آذربایجان در قرن هشتم هجری با نسیمی تحولات تازه ای را تجربه می کند. تاثیراتی که نسیمی بر غزل ترکی آذربایجان داشت، تنها برای دوره او نه، بلکه برای تمام ادوار شعری تعیین کننده بود. او به غزل ترکی آذربایجانی “جانی تازه، معنی جدید، مضمون نو، مسیر تازه ای” داد. غزلیات قاضی بورهان الدین اگرچه به لحاظ سبک اصالت بیشتری دارد، اما از لحاظ وزن، فاقد نظم و روانی کافیست. این مساله برای اشعار آن دوره طبیعی می نماید چه غزل ترکی آذربایجان در این اعصار مراحل تکوین و تکامل خود را می پیماید. هنوز جا برای کار و صیقل یافتن غزل ترکی آذربایجان زیاد است. این مساله تنها شامل سبک و وزن نشده و جنبه های فکری، بدیعی و بیانی را نیز شامل می شود.
نسیمی از میراث شعرای پیشین ترک و فارس و عرب برخوردار بود. همین مساله باعث می شود تا وی تمام فنون و ظرافت های شعر شرقی را دارا باشد. بکارگیری همه این مطالعات و داشته های ادبی، به همراه روحیه مبارز و اعتقادات باطنی و عرفانی، باعث شد تا نسیمی مضامین فلسفی و اجتماعی را که روح اعتراض و مبارزه در آنها نمودار است وارد غزل ترکی بکند. نسیمی با مهارت ثابت کرد که عشق و شور جوانی و محنتهای عاشق رنج دیده و بی وفایی زیبارویان، تنها مضامین قابل توجه شعر و شاعر نخواهد بود. اگر شاعر دست مایه و قدرت آن را دارا باشد غزل قابلیت آن را دارد تا مضامین فلسفی، عرفانی و اجتماعی را نیز به ماده شعر تبدیل کند.
قرن 7 و 8 هجری شاهد تحولات بنیادین در ادبیات تمام منطقه است. در قلمرو ترکان سلجوقی و در آسیای صغیر، مولوی و یونوس امره در سبک و زبان خود تبدیل به اسطوره های ابدی می شوند. در فارس نیز سعدی و حافظ به همین سیاق. در همه این موارد مضامین عرفانی، فلسفی و اجتماعی به ظهور و بروز می رسند و رشد و پختگی خود را به نمایش می گذارند. و در آذربایجان ترکها، نسیمی انگار که نقطه تلاقی همه این بزرگان است:
دۆشدۆ یئنه دلی کؤنۆل گؤزلرینین خییالینه
کیم نه بیلیر بو کؤنلۆمۆن فیکری ندیر، خییالی نه ؟
آلی ایله آلا گؤزلرین آلدادی آلدی کؤنلۆمۆ
آلینا گؤر نه آل ائدر، کیمسه ایریشمز آلینه….
ترجمه:
باز دل دیوانه در خیال چشمانت
که می داند دلم در چه فکریست، خیالش چیست ؟
با مکر و حیله چشمان خمارت فریب داد و تسخیر کرد دلم را
وه که چه مکر می کند، کسی بدان پی نبرد…
زبان نسیمی به اندازه ای در تکامل شعر و نکات ادبی موفق بود که خط سیر قاضی بورهان الدین را در وی ساری و جاری می بینیم. شاید همین تلاشها است که باغ شعر ترکی را چندان بارور می کند که کیفیت آفرینش و آفرینندگی فضولی را پیدا می کند.
اؤزۆنۆ مندن نهان ائتمک دیلرسن، ائتمه گیل
گؤزلریم یاشین روان ائتمک دیلرسن، ائتمه گیل
ترجمه:
خود نهان کردن از من خواهی، مکن
اشک چشمانم روان خواهی، مکن
انسان – خدا که نسیمی در اشعارش به ستایش آن می پردازد موجودی انتزاعی نیست؛ بلکه تصویر بدیع انسان واقعی است. اما انسانی که خود را درک می کند و البته همه چیز را؛ انسان کامل. در کنار این مفاهیم و در بطن و متن آن و نه جدای از آن عشق نیز مطرح است. نسیمی همه جهان را عاشقانه دوست می دارد و هنر عشق ورزیدن را تبلیغ می کند. عشق او علوی است. ظاهربینان را به تمسخر نیز می گیرد:
آخیر زمانین فیتنه سی، شول گؤزلری شهلا ایمیش
گل دۆش اونون سئوداسینا، گؤر کیم نه خوش سئودا ایمیش
ترجمه:
فتنه آخرالزمان، این شهلا چشم بوده است
بیا و عاشقش شو، تا ببینی چه عشقی بوده است
انسان کامل، عشق و زیبایی، مفاهیم مطروحه دستگاه زیبایی شناسی نسیمی است. او انسان کامل را می پرستد. او انسان کامل را زیبا می بیند و مظهر حقایق. او عشق را در ظهور زیبایی و معرفت انسان می بیند. او جهان را ادراک می کند و انسان را و این همه را چگونه می تواند بیان کند تا دست تطاول اغیار و افکار بر وی تازیانه نزند و طعنش نکند. او پیامش را و دستگاه معرفتی اش را در اشعارش جاسازی می کند تا شاید ما، یا آیندگان پیامش را بگیرند.
فئردوسه منی دعوت ائدن زاهیده سؤیله
اول دیکَنه گؤز دیکمه کی گۆلزاریمی بولدوم
ترجمه:
به زاهدی که مرا به فردوس می خواند بگو
بدان خار چشم ندوز که گلزارم را جستم
به جهت مسلک اعتقادیش که از حروفیه است برخی از اشعار وی دارای ترکیب و بیان خاص حروفی و البته سمبولیک است. بزرگترین خدمت نسیمی به شعر ملی آذربایجان، تصنیف شعرهایش و اندیشه هایش به زبان مادری اش یعنی ترکی آذربایجانی است. آذربایجان با وجود نسیمی نیازی به ادعای مالکیت بر فرزندان قدرناشناس خود ندارد. نسیمی به اندازه ای بزرگ است که به جای همه بزرگان می تواند دیده شود.
غزل آذربایجان به پشتوانه خاقانی و مساعی اوحدی مراغه ای و ذوالفقار شیروانی در قرن هفتم هجری خود را توسعه می دهد و با نسیمی در قرن هشتم نقطه تحول خود را پی می ریزد. نسیمی با عقاید و احکام سیاسی و دینی رسمی عصر خود قاطعانه به مخالفت و ستیز بر می خیزد. با جنبش حروفیه همکاری می کند و پس از مرگ فضل الله نعیمی، عهده دار سرپرستی این گروه می شود. به شکل سخنگوی آنها در می آید و با این کار غزل اعتقادی ابداع می شود، اوج می گیرد و به عرصه های عمومی قدرتمندانه وارد می شود. “قهرمان غزل نسیمی دارای شخصیتی است که در زمان و مکان نمی گنجد”:
* * *
کؤنۆل وئرمه جهانا، بی‌وفا دېر،
کؤنۆل وئرمک آنا عئین خطا دېر.
بونا جان و دل ایله آنلاو باخ،
فنا دېر بو فنا، سانما بقا دېر.
بقاسې وار ایمیش اۏلسا جهانېن
قالایدې باقی اوش اۏل مصطفا دېر.
جهانېن چۆن بقاسې یۏخ نسیمی،
آنې قویوب حقه دؤنمک روا دېر.

 

 

 

 



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مفاخر آذربایجان-عظیم قیچی ساز
جمعه 7 فروردين 1394 ساعت 1:6 | بازدید : 876 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

 عظیم قیچی ساز افتخار آذربایجان
گوزل هئیکل دی - اللرینه ساغلیغ
عینالی داغینین گیریشینده



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


رشید بهبود اوف
یک شنبه 24 اسفند 1393 ساعت 23:37 | بازدید : 1118 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

  

 

 

عکسی‌ از رشید بهبود اوف در حال اجرای موغام (موسیقی‌ مقامی آذربایجان) heart emoticon

 



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شهدا-شهید مهدی باکری
جمعه 22 اسفند 1393 ساعت 21:48 | بازدید : 897 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

خدایا مرا پاکیزه بپذیر...

 


موضوعات مرتبط: مفاخر آذربایجان , شهدا , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


یاد شهدای تورک
جمعه 15 اسفند 1393 ساعت 14:32 | بازدید : 983 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

یاد شهدای تورک ...

 

 

برچسب‌ها: یاد , شهدای , تورک , ,


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مفاخر آذربایجان-لیلا محمدبیگوا
جمعه 15 اسفند 1393 ساعت 14:28 | بازدید : 939 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

 لیلا محمدبیگوا ( Leyla Məmmədbəyova) خلبان آذربایجانی و نخستین خلبان زن مسلمان و اولین خلبان زن در تاریخ منطقهٔ قفقاز، جنوب و شرق اروپا و آسیای میانه بود. او اولین پرواز خود را در باشگاه حمل و نقل هوایی محمدبیگوا در سال ۱۹۳۱ در باکو انجام داد.
لیلا محمدبیگوا تحصیلات هوایی خود را سال ۱۹۳۲ در یک باشگاه هوانوردی در مسکو ادامه داد و در ۱۷ مارس ۱۹۳۴ میلادی با هواپیمای U2 روسیه موفق به پرواز شد. وی برترین خلبان زن در اتحاد شوروی پس از نینا کامنه وادان می‌باشد.

او به‌دلیل اینکه مادر چهار فرزند کوچک (در مجموع شش فرزند) بود از شرکت در جنگ جهانی دوم معاف شد. فرزند بزرگ او به نام فریدون در جنگ جهانی دوم و فرزند کوچک او خانلار عیسی در جنگ قره باغ حضور داشتند.

لیلا محمدبیگوا چندی بعد به تنها معلم خلبانی و آموزش هواپیما در قفقاز مبدل شد و در طول دوران تدریسش ۴۰۰۰ چترباز را آموزش داد که از میان این تعداد دو نفر موفق به دریافت نشان افتخار «قهرمان اتحاد شوروی» شدند.

در سال ۱۹۹۵ میلادی فیلمی به کارگردانی ناظم رحمان با عنوان «عصمت» دربارهٔ زندگی وی ساخته شد.
تصویر لیلا بر روی تمبر جمهوری آذربایجان به مناسبت گرامی داشت تولد 100 سالگی



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مفاخر آذربایجان-حيدرعباسي‬
چهار شنبه 13 اسفند 1393 ساعت 23:3 | بازدید : 1053 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

 حيدر ‫#‏عباسي‬ در سال ۱۳۲۲ در شهر ‫#‏مراغه‬ به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در مراغه و تحصيلات عالي را در دانشگاه آذرآبادگان با اخذ ليسانس زبان و ‫#‏ادبيات‬ انگليسي به پايان رساند.

‫#‏استادحيدرعباسي‬ شاعر تواناي شهر مراغه كه در اشعار خود ‫#‏باريشماز‬ تخلص مي كند نمونه يك انسان كامل بوده و اين بزرگ‌مرد به 6 زبان انگليسي-فرانسه-روسي-عربي-تركي و فارسي اشراف كامل دارند و در زمينه هنر نقاشي و خوشنويسي نيز جزو اساتيد به شمار مي روند و خالقٍ آثار ارزشمندي چون ترجمه مثنوي معنوي و نهج البلاغه به زبان ‫#‏تركي‬ مي باشد همچنين شاعر بيش از ده كتاب نفيس شعر ونمايشنامه تركي نوشته است. باريشماز شاعر (نفرت) نام دارد و در تمام آثارش به اين نكته اشاره كرده است در هر حال آثار باريشماز سرشار از فولكولور غني آذربايجان است و استاد يحيي شيدا آثار وي را دايره المعارف تركي ميداند. در زير اسامي كتابها و چند اثر از استاد تقديم شما عزيزان مي گردد.

* ن‍غ‍م‍ه داغي و اس‍ت‍ع‍م‍ار، ۱۳۶۳
* ك‍ع‍ب‍ه و ق‍انلي اذان و يار و ن‍ار، ۱۳۷۹
* ت‍رج‍م‍ه و تفسير م‍ث‍ن‍وي م‍ع‍ن‍وي: ش‍رح ان‍ور، ۱۳۸۱
* گ‍ول‍ن‍ده ه‍رزام‍ان م‍ش‍اعير و شيطا ن، ۱۳۸۲
* س‍س‌، ۱۳۸۲
* دووارلار، ۱۳۸۲
* اودوم‍ل‍و ديره‌ك‌، ۱۳۸۳
* نغمه داغي، ۱۳۸۳
* چ‍اغيريلما ميش ق‍ون‍اق‍لار، ۱۳۸۳
* م‍خ‍ن‍ث‌ل‍ري، ۱۳۸۳
* وال‍ع‍ص‍ر، ۱۳۸۴
* دارت‍ي‍ل‍م‍اميش دن‍ل‍ر (ح‍ي‍ك‍ايه لر)، ۱۳۸۴
* تبت يدا... ، ۱۳۸۶
* نمي‌ازيم: ترجمه و شرح دعاي صباح حضرت اميرالمومنين علي عليه السلام، ۱۳۸۸
* شرح انور (ترجمه ترکی مثنوی معنوی)
* نهج البلاغه (ترجمه ترکی)


شعری از ترجمه مثنوي اثر استاد حيدر عباسي(باريشماز):

گل ائشــيت نئيــدن شــــكايت ائيـــله‌ييـر
آيــريْليـقــــلاردان حــــكايت ائيــله‌ييــر

تا قاميْــشليقــــدان اؤزولـــدو الفتيـــم
آغلاديْــب دؤنيانــيْ ســوْنسـوز محنـتيــم

هجــردن ‌يانمــيْش اؤرك‌ديـــر ايستـه‌ييـم 
اشتيـاقيْــن آغــر‌يْسيـــن تا سـؤيلـه‌ييـــم

اؤز كؤكـوندن ‌كيمسـه ‌كيـم ‌دؤشـدو اوزاق
آختـــارار بيـــرلشمـــه‌يه داييـــم يـاراق

جمـعلــــرده آه و نالـــم سالـــديْ ايـــز
موتلو هـم ‌موتسـوزلا ‌اوْلـدوم ديـز به ‌ديـز

يـار اوْلــور هـركس‌ منـه بيـر ظـنّ ايلـــن
يـوْخ ‌ايشـي ‌سينـه‌مـده اوْدلــو سيــررينـن

ليـك نالمـــدن دگيـــل سيْــرريــم اوزاق
گـؤرمه‌مـزليـك ‌گـؤزلـره ‌اوْلمــوش‌ دوزاق

تـن روانــدان‌ جـان‌دا تنـــدن آيـريْ ‌يـوْخ
گؤرمـه‌يـه ‌جانـي ‌بو جيسميـن‌ اذنـي ‌يـوْخ

نئــي‌ده‌كي نالــه دگيــل يئــل، اوْددور اوْد
بــو اوْدا اوْدلانمــايـان جنــدك‌دي‌ خــوْد

نئـي‌ده‌كي ‌اوْد مئـي‌ده‌كـي قايناقـديْر عشـق
عشـق ‌دورغـونلوق ‌دگيـل‌ اوْيناقـديْر عشق

نئيــدي ياردان آيــريْـلانــلار همـــدمـي
نئيــدي ييْـرتان نالـه‌ســي ايلـن پــرده‌ني

نئـي‌كيـمي ‌دردي، دوانـيْ ‌كيـم‌ گــؤرؤب
نئـي‌ده‌كي سيـزقيْن ‌نـواني كيـم‌ گـؤرؤب

قانـليْ‌ يوْللاردان ‌آچيْـر سـؤز اوْدلـو نئـي
اوْدلانـانـلاردان آچيْــر سـؤز اوْدلـو نئـي

بـوردا هـوش تاپماق باييْلماقـدير گـؤزل
مست‌ليـك ايچــره آييْلـماقـديـر گـؤزل

غصـه‌ميـــزدن قــرنلـر قالـــديْ ملـــر
سـوزونـان بيــرلشـدي آيـلار هفتــه‌لـر

گؤنلريم گئچدي قوْي اؤتسؤن عيبي يوْخ
قال‌گيْنـان سن ائي‌كي سنـدن غيـري يوْخ

گـؤن قاراتـديْ عشقــدن پايسيْــز يقيـن
يانقـيْ‌سي سـؤنـدوْ باليْقـدان غيـري‌نيـن

پيش‌مي‌شيـن حاليْـن گـؤزل خام آنلاماز
قيْسسا گل خـاميْ يئتيش‌ميـش دانـلامـاز

 



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زینب پاشا، رهبر زنان تبریز در نهضت تنباکو
چهار شنبه 6 اسفند 1393 ساعت 13:11 | بازدید : 1139 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

 زینب پاشا، رهبر زنان تبریز در نهضت تنباکو

حافظه تاریخ همیشه در مورد «نقش آفرینانش» دقیق نبوده است و به دفعات دچار فراموشی شده است، خصوصا این فراموشی در مورد زنان بیشتر از مردان است. روی سخن تاریخ با مردان تاریخ‌ساز است و عبارت «زنان تاریخ‌ساز»، عبارت غریبی است؛ برای همین گفته می‌شود تاریخ مذکراست. «زینب پاشا» یکی از شخصیت‌های گمشده تاریخ ایران است که به تنهایی و در اوج روزهای پرده‌نشینی زنان، پرچمدار اعتراض‌های مردمی پیش از انقلاب مشروطه در تبریز بود. قیام وی از جمله حرکت‌های مردمی بود که در شکل‌گیری انقلاب تجددطلبی مشروطه در تبریز نقش داشت. زینب پاشا با شکستن حریم دیکتاتوری ترس، جرئت اعتراض را در مردم بیدار کرد، اما نامش در زیر سایه بلند نام‌های رجال دوران ناپیدا و به دست فراموشی سپرده شد. لذا رد پای محسوسی از وی در اسناد مکتوب موجود یافت نمی‌شود. بیشتر منابع تحقیقی از زندگی زینب پاشا، منابع شفاهی هستند که یا سینه به سینه نقل شده و یا در خاطرات و نقل قول‌هایی در ارتباط با زندگی دیگران نامی هم از او آورد. تعداد اسناد و مکتوباتی که در ارتباط با زینب پاشا در چند سال اخیر منتشر و گردآوری شده است، محدود است که غالبا به صورت کتاب و مقاله منتشر شده است و بیشتر براساس تجربیات شخصی کسانی است که یا در زمان زینب پاشا در قید حیات بوده‌اند و نگارنده شانس مصاحبه و گفتگو با وی را داشته است یا اشارات کوتاهی است در لابلای خاطرات و دست‌نوشته های راویان پر آوازه قیام مشروطه. زینب پاشا معروف به «بی‌بی‌شاه زینب»، «زینب باجی»، و «ده‌باشی زینب» در محله عمو زین‌الدین که یکی از محلات قدیمی و فقیرنشین شهر تبریز است به دنیا آمد. پدرش شیخ سلیمان، روستایی تهی‌دستی بود که مانند بسیاری دیگر، روزگار را به سختی می‌گذارنده است. نام پدر، تنها اسمی است که در کنار اسم زینب دیده می‌شود و اطلاعاتی مبنی بر ازدواج زینب در دست نیست. در تنها عکس منسوب به زینب پاشا، وی زنی است تنومند و قوی‌هیکل که با بی‌قیدی پا روی پا اندخته و برخلاف دیگر زنان در تصویر اثری از طنازی یا ظرافت‌های زنانه معمول در چهره وی دیده نمی‌شود. گفته شده است او برخلاف دیگر زنان آن‌ زمان تبریزی که روبنده به صورت خود می‌زدند، با صورت باز و بدون روبنده رفت‌وآمد می‌کرد و مانند مردان به قهوه‌خانه‌ها رفت و آمد داشت و بی‌مهابا در جمع مردان می‌نشست و قليان می‌کشيد. او در عملیات و حملاتی که انجام می‌داد چارقد از سر برمی‌داشت و به نشان تحقیر مردان آن را به سوی‌شان پرتاب می‌کرد.غارت اموال اغنیا و تقسیم آن در بین فقرا محور اصلی فعالیت‌های زینب پاشا را تشکیل می‌داد و در این راستا ترسی از شکستن قالب‌های سنتی جنسیتی مرسوم نداشت و حتی در مواردی با نمایش رفتارهای مردانه، قدرت و توانمندی‌هایش را به رخ جامعه مردان می‌کشید.

 

 



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مفاخر آذربایجان-کریمی مراغه‌ای
یک شنبه 3 اسفند 1393 ساعت 17:29 | بازدید : 951 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

  استاد کریمی مراغه‌ای سال 1310 هجری شمسی در یک خانواده کاملاً متدین و معتقد به اصول و مذهب تشییع و خاندان عصمت و طهارت چشم به دنیای پر آشوب گشود.

وی ضمن سرودن مراثی و ذکر مصیبت‌های حضرت حسین(ع) با علاقه‌ای که به طنز داشته راه طنز را برای اشعار خود برگزید، چرا که به‌خوبی تشخیص داده بود که تنها از راه طنز و فکاهی می‌تواند دردها و آلام جامعه را به گوش مسئولین امر برساند و باز متوجه شده بود که تنها می‌تواند مردم به خواب رفته و بی‌خبر از مظالم ظلم را با شیپور طنز بیدار سازد. روی این اصل سروده‌های خود را در سال ۱۳۳۸ هجری شمسی در قالب یک جلد رنگارنگ به قطع جیبی در سیصد صفحه به چاپ رسانید. هنور چند صباحی از طبع کتاب نگذشته بود که چاپ اول نایاب گردید و اشعار آمیخته به چاشنی طنز کریمی دیوار خانه‌ها را شکست و دست به‌دست مردم مشتاق شهرهای آذربایجان گردید و اشعارش دهن به دهن در کوچه و بازار پخش شد.استقبال مردم موجبات تشویق و ترغیب میرزا حسین کریمی مراغه‌ای برای چاپ دوم رنگارنگ و سرودن جلد دوم آن را فراهم ساخت، در سال ۱۳۳۹ جلد دوم رنگارنگ به چاپ رسید و در نتیجه جلد سوم آن را سال ۱۳۴۲به اتمام رساند. تشویق و حمایت و علاقه‌مندی مردم موجب شد که استاد کریمی اشعار طنز و غزلیات خود را در ۱۵ جلد تدوین و به‌چاپ رساند که به شرح زیر می‌باشد:

ادامه مطلب
  


موضوعات مرتبط: مفاخر آذربایجان , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


جملات بزرگ-علامه محمد تقی جعفری
یک شنبه 3 اسفند 1393 ساعت 12:24 | بازدید : 1018 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

عظمت و ارزش تكليف بالاتر از آن است كه حتي به رضايت وجدان فروخته شود.
-علامه محمد تقی جعفری

 

 



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شهید مهدی باکری
یک شنبه 3 اسفند 1393 ساعت 12:9 | بازدید : 1689 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

 _می گفت: داشتم تو جاده می رفتم دیدم یه بسیجی کنار جاده داره میره زدم کنار سوار شد.
_سلام و علیک و راه افتادیم...
_داشتم می رفتم با دنده سه و سرعت 80 تا بهم گفت: اخوی شنیدی فرمانده لشکرت گفته ماشینا حق ندارن از 80 تا بیشتر برن؟؟!!!
_ یه نگاه بهش کردم و زدم دنده چهار و گفتم اینم به عشق فرمانده لشکر...
تو راه که میرفتیم دیدم خیلی تحویلش می گیرن ...
_می خواست پیاده بشه بهش گفتم اخوی خیلی برات درنوشابه باز می کنن لا اقل یه اسم و آدرس از خودت بهم بده ؟؟!!!
_ یه لبخندی زد و گفت:همون که به عشقش دنده چهار رفتی
heart emoticon شهید مهدی باکری 

برچسب‌ها: شهید , مهدی , باکری , ,

موضوعات مرتبط: مفاخر آذربایجان , شهدا , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مفاخر آذربایجان-ميرآقا قرانی
شنبه 2 اسفند 1393 ساعت 12:55 | بازدید : 1186 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

 

پهلوان ميرآقا قرانی

شادروان ميرآقا قرانی در سال 1244 هجری شمسی در محله دوه چی تبريز متولد شد. ميرآقا يکی از پهلوانان نامی آذربايجان است که در اکثر

شهرهای ايران و چند کشور همجوار کشتی گرفته و هنوز هم پيشکسوتان ايران از ايشان به نيکی ياد می کنند و ميرآقا را يک پهلوان قدرتمند معرفی می کنند . در مجله "شفق مطبوعات" که در سال 1323 شمسی در تبريز منتشر می شد از پهلوان قرانی به عنوان "پدر کشتی تبريز" ياد شده است. با توجه به اينکه مرحوم ميرآقا به چلوپزی اشتغال داشت به ميرآقا چلوپز معروف بودند. مرحوم ميرآقا از خادمين دربار حضرت اباعبداله الحسين و سردسته عزاداران محله دوه چی بود که در سن 96 سالگی به رحمت ايزدی پيوست.


موضوعات مرتبط: مفاخر آذربایجان , تبریز , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مفاخر آذربایجان-ستارخان سردار ملی
چهار شنبه 8 بهمن 1393 ساعت 19:45 | بازدید : 1388 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

 

ستارخان - سردار ملی

ستارخان با نام اصلی ستارخان قره‌داغی از سرداران جنبش مشروطه در آزربایجان و ایران ملقب به سردار ملی است. وی با ایستادگی در برابر نیروهای دولتی ضد مشروطه در تبریز جانفشانی‌های بسیاری کرد.

ستار قره‌داغی سومین پسر حاج حسن قره‌داغی در ۲۸ مهر ۱۲۴۵ خورشیدی (۲۰ اکتبر ۱۸۶۶ میلادی) در روستایی در ورزقان آزربایجان به دنیا آمد. وی در مقابل قشون عظیم محمدعلی‌شاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطه‌خواهان تبریز به آزربایجان گسیل شده بود، ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. ستارخان مردم را بر ضد اردوی دولتی فراخواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدان و باقرخان -سالار ملی- مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت تبریز به دست طرفداران محمدعلی‌شاه بیفتد. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان کودکی‌اش بر می‌گشت.

ستار در جوانی به جرگه لوطیان (جوانمردان، یا اهل فتوت) محله امیره قیز (امیرخیز) تبریز بود و در همین باب در حالی که به دفاع از حقوق طبقات زحمتکش بر می‌خاست با مأمورین محمدعلی شاه درافتاد و به ناچار از شهر گریخت و مدتی به عیاری مشغول شد، اما از ثروتمندان می‌گرفت و به فقرا می‌داد. سپس با میانجیگری پاره‌ای از بزرگان به شهر آمد و به کار خرید و فروش اسب پرداخت او به درستی و امانتداری در تبریز شهرت داشت به همین دلیل مالکان حفاظت از اموال خود را به او می‌سپردند. او هیچ گاه درس نخواند و سواد خواندن و نوشتن نداشت، اما هوش آمیخته به شجاعتش و مهارت در فنون جنگی و روحیه ی مقاومت و آزادیخواهی اش او را "سردار ملی" و اسوه آزادیخواهی و مقاومت در آزربایجان و ایران نمود .

وقتی روسها وارد تبریز شدند، ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشد و در اواخر جمادی‌الثانی ۱۳۲۷ق (اواخر ماه مه ۱۹۰۹م) به ناچار با همراهانش به کنسول خانه عثمانی در تبریز پناهنده شد. مشاور و همرزم ستارخان ، اسماعیل امیرخیزی بیان می کند ، ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که می‌خواست پرچم روس را خود به سر در خانه ستارخان زند و او را در حمایت دولت روس قرار دهد گفت: «جناب کنسول! من می‌خواهم هفت دولت زیر سایه بیرق امیرالمؤمنین باشد شما می‌خواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد!» .

ستارخان پس از پیروزی مشروطه خواهان و برقرای حکومت مشروطه به تهران دعوت شد و مورد استقبال مردمی قرار گرفت و لقب سردار ملی را دریافت کرد . سپس دولت مرکزی ، خواهان تحویل سلاح های مجاهدان و ستارخان شد که با عدم موافقت وی دستور حمله ی دولت به باغ اتابک داده شد ؛ در نتیجه 3000 نیروی دولتی به فرماندهی یپرم خان ارمنی به مجاهدان حمله ور شدند و بسیاری از مجاهدان را کشتند ؛ ستارخان نیز به واسطه ی تیری که به پایش اصابت کرد زخمی شد .
سردار 4 سال پس از آن واقعه دار فانی را وداع گفت .


موضوعات مرتبط: مفاخر آذربایجان , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مفاخر آذربایجان-پروفسور رحیم رحمان‌زاده
چهار شنبه 8 بهمن 1393 ساعت 19:41 | بازدید : 926 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

 پروفسور رحیم رحمان‌زاده پایه گذار جراحی مدرن ارتوپدی و تروماتیک ارتوپدی در سطح بین‌المللی و رئیس مرکز بین‌المللی جراحی مفاصل و استخوان برلین، اصالتاً آزربایجانی و متولد شهرستان شبستر است. 
یکی از مهمترین متدهای جراحی وی ، ارائه و گسترش نظریه کاشتن اعضاء می باشد .
وی در ۱۸ سالگی به ترکیه رفت و تحصیلات پزشکی عمومی خود را در استانبول ترکیه گذراند. پس از آن برای تکمیل تحصیلات تخصصی خود در رشته جراحی عمومی و جراحی تصادفات ارتوپدی راهی آلمان شد .
رحمان زاده در دانشگاه ماینز به مقام پروفسوری نایل آمد و از سال ۱۹۷۳ ریاست کرسی جراحی دانشگاه برلین را برعهده گرفت. او به عنوان پایه گذار جراحی مدرن ارتوپدی ، تکنیک‌های جراحی خاص در این رشته را ابداع کرد .
پروفسور رحمان زاده درحال حاضر به عنوان پرزیدنت سمینارهای اروپایی و جهانی مقام پرزیدنتی جمعیت جراحان ارتوپدی تصادفات و سوانح ، جمعیت جراحان پلاستیک آلمان و جمعیت جراحان عمومی این کشور را نیز برعهده دارد. این همه در حالی است که تاکنون هیچ تبعه خارجی موفق نشده است به این مدارج علمی در کشور آلمان دست یابد.
افتخارات ایشان:
وی برنده جایزه جراحی و دارای مدال درجه یک لیاقت از رئیس جمهوری آلمان به واسطه نوآوری‌های مهم و بدیع در رشته ارتوپدی است.
۱۹۹۸ کسب نشان لیاقت جمهوری فدرال آلمان از رئیس جمهور فدرال 
۲۰۰۱ به عنوان عضو افتخاری جامعه عمل جراحی مربوط به تصادفات آلمان
۲۰۰۳ به عنوان عضو افتخاری جامعه عمل پلاستیکی آلمان


موضوعات مرتبط: مفاخر آذربایجان , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مفاخر آذربایجان-میرزا جبار عسگرزاده معروف به جبار باغچه‌بان
سه شنبه 7 بهمن 1393 ساعت 18:30 | بازدید : 1175 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

مفاخر آذربایجان

 

 

 


موضوعات مرتبط: مفاخر آذربایجان , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مفاخر آذربایجان-میرزا محمدعلی خان تربیت
سه شنبه 7 بهمن 1393 ساعت 18:17 | بازدید : 986 | نویسنده : آراز شیوا | ( نظرات )

مفاخر آذربایجان

 

میرزا محمدعلی خان تربیت فرزند میزا صادق متولد 1256 تبریز روزنامه ‌نگار و دولت ‌مرد اذربایجانی، مؤسس کتابخانه تربیت، از آزادی‌ خواهان و روشنفکران آذربایجان و از فعالان انقلاب مشروطه می باشد تأليف كتاب‌ «دانشمندان آذربايجان» يكي از خدمات برجسته‌ مرحوم تربيت می باشد که در تأليف ان زحمتي بسيار كشيده است و بسياري از آذربايجانيان گمنام را از پرده بيرون آورده و معرفي كرده است تحصیلات خود را در مکتب ملا زین ‌العابدین آغاز کرد و از پدرش ریاضی و نجوم آموخت و سپس نزد میرزا نصراللّه سیف‌الاطبا به تحصیل طب پرداخت. از شانزده سالگی به تدریس در مدرسه دولتی مظفری تبریز پرداخت. در سال ۱۳۱۶ اولین کتابخانه و کتابفروشی مدرن شهر تبریز که محل عرضۀ نشریات ترکی،عربی و فارسی بود تاسیس کرد و مدت ده سال فعالیت کرد. این کتابفروشی مرکز مهمی برای فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی دوران مشروطیت در تبریز بود و تعداد زیادی از روشنفکران در آن‌جا جمع می‌شدند و درباره‌ی کتاب‌های جدید و سیاست روز بحث می‌کردند در سال 1286 با حمله ایادی استبداد صغیر محمدعلیشاه، کتاب‌ها به تاراج رفتند و آن محل به آتش کشیده شد. پس از تاسیس کتابفروشی تربیت، مدرسه‌ای نیز به همان نام دایر کرد.که پس از مدرسه کمال، این دومین مدرسه تبریز بود که به آموزش علوم و فنون مدرن می‌پرداخت. میرزا محمدعلی خان تربیت در آستانهٔ مشروطیت به سیاست روی آورد و همراه با کربلایی علی موسیو، حسن تقی‌زاده و محمود غنی‌زاده محفلی بنیان نهاد که به مرکز غیبی شهرت یافت. در سال ۱۳۲۶ قمری از پایه‌گذاران روزنامه اتحاد بود که ۲۵ شماره آن منتشر شد. با وقوع کودتای محمدعلی شاه و به توپ بسته شدن مجلس و حمله سپاهیان حکومتی به تبریز، کتاب ‌فروشی تربیت تاراج و سوخته شد و وی خود را به باکو رساند و از راه وین به پاریس رفت. اندکی بعد به دعوت تقی‌زاده که پیش از وی به دعوت ادوارد براون به لندن رفته بود، راهی آنجا شد و با حمایت ادوارد براون چند ماه در کتابخانۀ دانشگاه کمبریج به فهرست‌نویسی کتابهای فارسی و عربی مشغول بود محمدعلی تربیت در اواخر پاییز ۱۹۰۸ میلادی از انگلستان به استانبول رفت و همراه با دیگر مهاجران مشروطه‌خواه در انجمن سعادت به فعالیت پرداخت با فتح تهران به دست مجاهدین وی به عضویت هیئت مدیرۀ موقتی ۱۲ نفره انتخاب شد که برگزیدۀ رهبران انقلاب و ناظر اعمال وزرا بود. تربیت در دورۀ دوم مجلس شورای ملی نمایندۀ مردم تبریز شد و از نمایندگان روشنفکر و ترقی‌خواه حزب دموکرات بود. با تعطیلی مجلس دوم، تربیت به باکو رفت و به پیشنهاد هیئت مدیرۀ انجمن خیریۀ ایرانیان، مدیر مدرسۀ اتحاد شد. پس از آغاز جنگ جهانی اول تربیت به برلین رفت و در آنجا در کمیتۀ نجات ایران به فعالیت پرداخت و با محمد قزوینی، حسن تقی‌زاده، محمدعلی جمال‌زاده و حسین کاظم‌زادۀ ایرانشهر، همکاری فرهنگی و انتشاراتی می‌کرد. با پایان جنگ جهانی به تبریز بازگشت. در سال ۱۳۰۰ به ریاست اداره معارف آذربایجان رسید و در همان سال کتابخانهٔ (کتابخانه) و قرائت‌خانۀ عمومی معارف را برای اولین بار به شیوۀ جدید در تبریز بنیاد گذاشت که بعدها به نام خود وی «کتابخانه و قرائت‌خانۀ دولتی تربیت» نام گرفت. در ۱۳۰۱ «مجمع ادب» و «ماهنامه گنجینه معارف» را دایر کرد. در مهر همان سال مدرسه تجارت را در تبریز تاسیس کرد. او تا ۱۳۰۴ در مقام خود باقی ماند و سپس به ریاست فرهنگ گیلان رسید. وی از ۱۳۰۷ تا ۱۳۰۹ عهده‌دار ریاست شهرداری (بلدیه) تبریز بود. در آن زمان چندین خیابان بزرگ و باغ ملی بزرگی به نام گلستان در محل قبرستان گجیل تبریز ساخته شد. تربیت در هشتمین دورۀ مجلس شورای ملی به نمایندگی از طرف مردم تبریز انتخاب شد و در دوره‌های نهم تا دوازدهم نیز همین مقام را داشت. محمدعلی تربیت در ۲۷ دی ۱۳۱۸ در تهران درگذشت.

لینک ویکی پدیا


موضوعات مرتبط: مفاخر آذربایجان , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نویسندگان
نظر سنجی

آیا مطالب وبلاگ مورد پسند و استفاده شما قرار گرفته است ؟

خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 389
بازدید ماه : 5596
بازدید کل : 342525
تعداد مطالب : 911
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان آز وب,تکنولوژی,پزشکی,شعر,اخبار و آدرس azweb.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 911
:: کل نظرات : 3

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 15

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 6
:: باردید دیروز : 1
:: بازدید هفته : 389
:: بازدید ماه : 5596
:: بازدید سال : 31033
:: بازدید کلی : 342525