ستارخان با نام اصلی ستارخان قرهداغی از سرداران جنبش مشروطه در آزربایجان و ایران ملقب به سردار ملی است. وی با ایستادگی در برابر نیروهای دولتی ضد مشروطه در تبریز جانفشانیهای بسیاری کرد.
ستار قرهداغی سومین پسر حاج حسن قرهداغی در ۲۸ مهر ۱۲۴۵ خورشیدی (۲۰ اکتبر ۱۸۶۶ میلادی) در روستایی در ورزقان آزربایجان به دنیا آمد. وی در مقابل قشون عظیم محمدعلیشاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطهخواهان تبریز به آزربایجان گسیل شده بود، ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. ستارخان مردم را بر ضد اردوی دولتی فراخواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدان و باقرخان -سالار ملی- مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت تبریز به دست طرفداران محمدعلیشاه بیفتد. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان کودکیاش بر میگشت.
ستار در جوانی به جرگه لوطیان (جوانمردان، یا اهل فتوت) محله امیره قیز (امیرخیز) تبریز بود و در همین باب در حالی که به دفاع از حقوق طبقات زحمتکش بر میخاست با مأمورین محمدعلی شاه درافتاد و به ناچار از شهر گریخت و مدتی به عیاری مشغول شد، اما از ثروتمندان میگرفت و به فقرا میداد. سپس با میانجیگری پارهای از بزرگان به شهر آمد و به کار خرید و فروش اسب پرداخت او به درستی و امانتداری در تبریز شهرت داشت به همین دلیل مالکان حفاظت از اموال خود را به او میسپردند. او هیچ گاه درس نخواند و سواد خواندن و نوشتن نداشت، اما هوش آمیخته به شجاعتش و مهارت در فنون جنگی و روحیه ی مقاومت و آزادیخواهی اش او را "سردار ملی" و اسوه آزادیخواهی و مقاومت در آزربایجان و ایران نمود .
وقتی روسها وارد تبریز شدند، ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشد و در اواخر جمادیالثانی ۱۳۲۷ق (اواخر ماه مه ۱۹۰۹م) به ناچار با همراهانش به کنسول خانه عثمانی در تبریز پناهنده شد. مشاور و همرزم ستارخان ، اسماعیل امیرخیزی بیان می کند ، ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که میخواست پرچم روس را خود به سر در خانه ستارخان زند و او را در حمایت دولت روس قرار دهد گفت: «جناب کنسول! من میخواهم هفت دولت زیر سایه بیرق امیرالمؤمنین باشد شما میخواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد!» .
ستارخان پس از پیروزی مشروطه خواهان و برقرای حکومت مشروطه به تهران دعوت شد و مورد استقبال مردمی قرار گرفت و لقب سردار ملی را دریافت کرد . سپس دولت مرکزی ، خواهان تحویل سلاح های مجاهدان و ستارخان شد که با عدم موافقت وی دستور حمله ی دولت به باغ اتابک داده شد ؛ در نتیجه 3000 نیروی دولتی به فرماندهی یپرم خان ارمنی به مجاهدان حمله ور شدند و بسیاری از مجاهدان را کشتند ؛ ستارخان نیز به واسطه ی تیری که به پایش اصابت کرد زخمی شد .
سردار 4 سال پس از آن واقعه دار فانی را وداع گفت .